
شخصیت دو قطبی ترامپ و تاثیر آن در سیاست خارجی آمریکا.
نیویورک تایمز در تحلیلی نوشت که سخنان ترامپ درباره ایران، ترکیبی از سیاست فشار حداکثری دوره اول او و تلاش برای مذاکره است.
خبرگزاریحاما: دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در روزها و ماههای گذشته موضعگیریهای دوگانه و متناقضی در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده است اما در پس این فراز و فرودها در سخنان ترامپ چیست؟
رویکرد دونالد ترامپ در دور دوم ریاستجمهوریاش به جمهوری اسلامی ایران و مذاکرات هستهای که از چند هفته پیش آغاز شده پر از تناقض و پیچیدگی است. او از یک سو با تهدیدات تند و تأکید بر نابودی کامل برنامه هستهای ایران پیش میرود و از سوی دیگر نشانههایی از انعطاف و آمادگی برای رسیدن به توافق و پذیرش برنامه هستهای ایران را نشان میدهد.
این دوگانگی که در اظهارات عمومی، مصاحبهها و تحرکات دیپلماتیک او مشهود است میتواند هم از سردرگمیهای همیشگی دونالد ترامپ ناشی شده باشد و هم بخشی از یک استراتژی حسابشده.
تهدید و فشار حداکثری
ترامپ در مصاحبهای با شبکه NBC در مه 2025، خط قرمز خود را «برچیدن کامل» برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و هشدار داد که هرگونه تخطی با پاسخی سخت مواجه خواهد شد. این موضع با سخنان تند مایک والتز، مشاور امنیت ملی وقت، تکمیل شد که نهتنها نابودی برنامه هستهای، بلکه تخریب موشکهای استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را خواستار بود.
با این حال ترامپ در سخنرانی شب گذشته خود در اجلاس سرمایهگذاری آمریکا-عربستان در ریاض هم بخش قابلتوجهی از سخنرانی خود را به جمهوری اسلامی ایران اختصاص داد. این سخنرانی با لحنی تند و پر از ادعاهای تکراری علیه جمهوری اسلامی ایران و در عین حال با پیشنهادی برای مذاکره و موفقیت مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران همراه بود.
او جمهوری اسلامی ایران را «مخربترین نیروی خاورمیانه» خواند و گفت: «دشمنان شما را انگیزه میدهند، اما جمهوری اسلامی ایران هرگز سلاح هستهای نخواهد داشت.» این بخش، که حدود 10 دقیقه از سخنرانی را در بر گرفت، شامل انتقاد از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران ، پیشنهاد مذاکره برای توافق هستهای جدید و تهدید به فشار حداکثری بود.
نیویورک تایمز در تحلیلی نوشت که سخنان ترامپ درباره جمهوری اسلامی ایران ، ترکیبی از سیاست فشار حداکثری دوره اول او و تلاش برای مذاکره است.
تهدید به اقدام نظامی نیز بارها تکرار شده؛ ترامپ در اظهاراتی صریح گفته که شکست مذاکرات، جمهوری اسلامی ایران را با «خطر بزرگی» روبهرو خواهد کرد؛ هر چند که بسیاری از تحلیلگران در سراسر دنیا اذعان دارند که دولت آمریکا هیچ گزینه نظامی واقعی و معتبر علیه جمهوری اسلامی ایران ندارد.
نرمش و پیشنهادهای دیپلماتیک
با این حال، در کنار این تهدیدات، نشانههایی از انعطاف پدیدار است. ترامپ در همان مصاحبه NBC و اظهارات دیگر، به امکان پذیرش برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد. استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا نیز از احتمال پذیرش غنیسازی محدود در سطح 3.67 درصد سخن گفته که یادآور توافق برجام در سال 2015 است. این انعطاف، هرچند مشروط، با توصیف مذاکرات بهعنوان «مثبت و سازنده» همراه شده و از تمایل به راهحل دیپلماتیک خبر میدهد.
ابهام در مذاکرات
تناقضها به محتوای مذاکرات محدود نمیشود و در شکل آن نیز دیده میشود.
ترامپ در فوریه 2025 اعلام کرد که نامهای به رهبر جمهوری اسلامی ایران برای دعوت به مذاکره ارسال کرده و هدفش توافقی ساده برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سلاح هستهای است. با این حال، مقامات ایرانی این ادعا را تکذیب کردند و نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل اعلام کرد هیچ نامهای دریافت نشده است.
کمی بعدتر ترامپ اذعان کرد که این نامه را هنوز ارسال نکرده و قرار است طی روزهای آینده ارسال کند.
اندکی بعدتر، او در فاصله چند روز مانده به دور اول مذاکرات ادعا کرد که قرار است مذاکرات میان نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا به صورت مستقیم برگزار شود،
حال آنکه اندکی بعدتر مشخص شد گفتوگوها بر خلاف ادعاهای آمریکا غیرمستقیم بوده است.
دلایل تناقضها
هر چند برای اظهارنظر درباره نیات و انگیزههای ترامپ هنوز خیلی زود است اما به نظر میرسد ترکیبی از چند عامل را بتوان در موضعگیریهای ضد و نقیض دولت او موثر دانست.
یکی از دلایل احتمالی میتواند این باشد که ترکیب فشار حداکثری و انعطاف دیپلماتیک اهرمی دوجانبه برای آمریکا فراهم میکند. تهدیدات، جمهوری اسلامی ایران را زیر فشار اقتصادی و سیاسی نگه میدارد، در حالی که پیشنهادهای محدود، راه مذاکره را باز نگه میدارد.
دوم، اختلافات داخلی در دولت ترامپ نقش مهمی دارند. در یک سو، تندروهایی مانند والتز و مارکو روبیو خواستار سختگیری و حتی اقدام نظامیاند و در سوی دیگر، میانهروها توافق محدود با نظارت شدید را ترجیح میدهند.
اما از طرف دیگر، خود این اختلافها و انعکاس آن در رسانهها ممکن است نوعی جنگ زرگری برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران جهت توافق با آمریکا باشد. ترامپ بارها در موضوعات مختلف به این اشاره کرده که داشتن چهرههایی تندرو در کاخ سفید جزو راهبردهای او است، زیرا از طریق آنها میتواند درباره تبعات عدم توافق با خودش هشدار بدهد.
این موضعگیریهای دوگانه مصرف داخلی هم دارد. اظهارات سختگیرانه برای جلب حمایت جمهوریخواهان تندرو طراحی شدهاند در حالی که اشاره به دیپلماسی به رایدهندگان میانهرو و قانونگذاران دموکرات که خواستار بازگشت به برجام هستند، اطمینان میدهد.
از سوی دیگر این فراز و فرودها با نگاهی به افکار عمومی داخل جمهوری اسلامی ایران و ایجاد هیجان در اجتماع جمهوری اسلامی ایران نسبت به نتیجه مذاکرات و پمپاژ انتظارات هیجانی و فراواقعی در اقتصاد و اجتماع جمهوری اسلامی ایران ، مطرح میشود. از این رو شاهد هستیم که درست پیش از مذاکرات حرفها و انتظارات فراواقعی و خارج از چارچوب از سوی آمریکاییها مطرح میشود و بعد از مذاکرات تلاش آنها برای مثبت نشان دادن روند مذاکراتی است.
با این حال واقعیت این است که روند مذاکرات و نتایج آن تنها بخش کوچکی از اموری است که جمهوری اسلامی ایران مشغول رسیدگی به آن است و به اینگونه نیست که مسائل کلان اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران به نتیجه مذاکرات به آن گونه که ترامپ و همراهانش انتظار دارند، بستگی داشته باشد.
موفقیت این استراتژی تناقض گویی در ابراز مواضع، به توانایی تیم مذاکرهکننده آمریکا، بهویژه استیو ویتکاف، در هماهنگی داخلی و ارائه پیشنهادی واقعبینانه به جمهوری اسلامی ایران بستگی دارد. اما خطر این رویکرد نیز قابل چشمپوشی نیست. ابهام بیش از حد میتواند به بدبینی موجود میان ایرانیها نسبت به آمریکا بیفزاید و مذاکرات را به بنبست بکشاند.
سمیرا«سدید»
#Hama_News_خبرگزاریحاما