
تجارت جدید طالبان تحت نام بادام باغ و کمیته جمع آوری گداها.
گزارش تحقیقی:
حکومت طالبان همواره و با روش های گوناگون از مردم مظلوم و ستم دیده افغانستان؛ پیسه زور اخذ نموده است اما به تازه گی و با روشی جدید بروی قشر فقیر و زحمت کش وطن تجارت میلیون دالری را آغاز نموده است.
بعد از سقوط جمهوریت؛ طالبان با جمع آوری گدایان در سرتاسر افغانستان بخصوص شهر کابل دست بکار شدند؛ گدایانی که خود در دوره جمهوریت از عوامل نفوذی این گروه به شمار می آمد.
اما بعد از ایجاد قانونی برای جمع آوری گدایان و با همکاری موسسات بین المللی { سازمان ملل } مرکز بادام باغ که در گذشته زندانی برای زنان متخلف و اطفال زیر سن بود؛ به دستور سراج الدین حقانی وزیر داخله طالبان؛ یک مرکز تربیوی و جمع آوری گداها را نیز در انجا ایجاد کرده اند.
البته ناگفته نماند که این مرکز به اصلاح تربیوی و جمع آوری گداها با قوانین شخصی و خودسرانه رییس کمیته جمع آوری که یک تن از افراد نزدیک به سراج الدین حقانی می باشد؛ کنترل می گردد.
این شخص با همکاری حقانی توانسته این مرکز را به یک منبع عاید دالری برای خود مبدل سازد؛ در تاریخ ۵ سرطان ۱۴۰۳ چند تن از باشندگان شهر کابل که به کارهای روزمره و شخصی خود مصروف بوده اند را از شهر کابل و از منطقه باغ بالا ؛ سرک سیلو و کوته سنگی با تحقیر و لت کوب سوار به موتر نوع کاستر می کنند و آنها را به مدت یک شبانه روز در بادام باغ زندانی می کنند و روز بعد آنان را بایمتریک می کنند و دوباره رها می سازند و به آنان اخطار می دهند که اگر بار دیگر از سوی کمیته جمع آور ی گداها دستگیر شوند به مدت شش ماه زندانی خواهند شد.
حسین و یاقر که در جمع اشخاص دستگیر شده بودند؛ می گویند{ باقر } من یک کراچی سوپ دارم که هر روز راس ساعت ۱۰ صبح آن را تا نزدیک مکتب ابتداییه در باغ بالا انتقال می دهم و هر روز آنجا تا شب سوپ فروشی می کنم و تمام دکان داران و کراجی وان ها من را می شناسند و خدای شکر از راه حلال پول بدست می آورم اما آن روز مرا از پیش نانوایی که نزدیک کراچی سوپ ام بود به زور و لت و کوب سوار کردند و با خود بردند و یک شبانه روز زندانی ساختند و فقط حق یک تماس با اعضا خانواده برای اطلاع رسانی داشتیم.
ناصر باشنده دیگر نیز می گوید که از طرف کوته سنگی بطرف سیلو پای پیاده روان بودم و قرار بود بروم خانه یکی از دوستان برای سنگ کاری خانه شان که تازه ساخته بودند؛ اما به یکباره گی یک موتر سفید کاستر پیش رویم ایستاد شد و دو طالب با اسلحه پایین شدن و مرا لت و کوب کرده سوار کردند و هر چه التماس کردم که من کارگر هستم و بیایید بروید محل کار مرا ببنید؛ کسی گوش نمی کرد و به تعداد شاید ۳۰ نفر ده موتر بودیم بشمول اطفال دختر و پسر؛ همه را گرفته بودند.
درست شاید تعدادی از آنها گدایگر بودند اما اکثریت را که من با چشم سر دیدم بی گناه بودند و اصلا گدایگر نبودند.
ناصر و باقر می گویند بعد از رسیدن به بادام باغ؛ طالبان جوانان و اطفال را از ما جدا کردند و از آنها همان لحظه عکس دسته جمعی گرفتند و بعد آنان را تسلیم کسی بنام قاری ذبیح نمودند و نمی دانی او چی وظیفه ای در آنجا داشت.
بعد ما را بردند به بخش کمیته جمع آوری گداها و در آنجا ابتدا در بازوهای مان تاپه سرخ زدند و گفتند حق ندارید تاپه را پاک کنید.
بعد همه ما را بردند در یک اطاق کلان که در آنجا انسان های بی گناه دیگری هم بود؛ انسان هایی که با چهره و لباس منظم آورده بودند.
تا شب آنجا بودیم و به نوبت صدا می کردند و می گفتند که به خانواده هایتان زنگ بزنید که تسکره تان را گرفته صبا ساعت ۹ بیایند.
همه به نوبت زنگ زدیم و بعد ما را به شکل زندانی هایی که قاتل باشند با چند طالب و اسلحه و….. تشناب بردند و گفتند وضو کنید که نماز می خوانیم.
همه را به زور در یک صف ایستاده کردند و یک مولوی آمد و نماز را خواندیم.
بعد ما را دوباره به همان اطاق تنگ و بدبو بردند و یک ساعت بعد برای هر دو نفر یک نان سیلو؛ به اصطلاح قورمه لوبیا آوردند و گفتند نان بخورید و خواب شوید.
من و چند تن دیگر که تازه آمده بودیم به دلیل بوی خیلی بد اطاق در پیش دروازه خواب شدیم و کمپل هایی که آورده بودند اصلا نمیشد استفاده کرد.
خلاصه نمی دانیم چگونه اما خواب رفته بودیم و چند ساعت بعد دوباره یک طالب آمد و با یک لحن زشت گفت گداها بیدار شوید که نماز می خوانیم و دوباره رفتیم وضو کردیم و نماز خواندیم و بعد از نماز دوباره برای هر دو نفر یک نان سیلو و یک گیلاس چای نسبتا شیرین دادند و از شدت گرسنگی و به زور خوردیم.
از ساعت ۵ الی ۹ صبح همه ما زیرآفتاب سوزان بودیم و ساعت ۹ رییس کیته جمع آوری با دیگر کارمندان تخنیک با شکم های چرب و….. آمدند و با هزار بی احترامی دوباره یک قطار درست کردند و به نوبت عکس می گرفتند و بعد بایمتریک می کردند و کسانی که فامیل هایشان آمده بودند را صدا می زدند و یک فورم ضمانت که جبری خانه پری می شد را پر می کردند و با کاپی تذکره ضمیمه می ساختند.
اما کسانی بودند که تلفن نداشتند یا نمبر فامیل خود را نمی دانستند؛ چندین شب و روز آنجا زندانی بودند.
به نقل ناصر و باقر که یکی از اعضا زندان بادام باغ شنیده بودند؛ طالبان از سازمان های بین المللی برای جمع آوری هر گدا مبلغ ۲۵۰ دالر آمریکایی می گیرند.
در چهار سال پسین حکومت طالبان به نحوه های گوناگون مردم افغانستان اععم از مردان و زنان؛ دختران و پسران را آزار و اذیت روحی و جسمی نموده اند و این نمونه ای کوچک و رویدادی بود که از دو باشنده شهر کابل به شکل گزارش؛ مستند شده است و هزاران هموطن دیگر هستند که متاسفانه یا صدای شان شنیده نشده و یا اینکه از ترس جان و مال شان سکوت کرده اند.
شاه پور نایب زاده
خبرگزاری حاما