انسان ها طابع عصر و زمان خود میشوند و در طول گذر زمان بسیار موارد را می آموزند و درک میکنند و ادراکات مردم و موضع گیری های شان در مورد قضایا با گذشت زمان به فرهنگ و عنعنات فراموش ناشدنی مبدل میشود . از هر موضع گیری انسان ها در مورد یک قضیه شاید صد ها سال بگذرد اما امروز همان موضعگیری انسانها به یک فرهنگ و عنعنه مردم مبدل شده.
ادیان سماوی نیز در طول گذر زمان بعد از حضور پیامبری امروز بعد صد ها سال رنگی رسم و عنعنات مردم را به خود گرفته و برای مردم در عصر حاضر در دو ّبعد قابلیت ادای احترام و ارزش را کسب کرده
۱ ّبعد عقیدتی
۲ ّبعد فرهنگی
ّبعد عقیدتی که ّبعد اصلی آن است و تمام احساسات و عواطف انسانی او را و روابط روحانی او را عقیده و ایمان او را فراگرفته و اندکترین بی تفاوتی و بی احترامی را در مقابل آن نمیتواند بپذیرد و در صورتی غفلت خودش احساس گناه میکند .
ّبعد فرهنگی که بعد سالیان متمادی دیگر عقاید او رنگ فرهنگ و عنعنات را در جامعه به خود گرفته و بی تفاوتی در مقابل شان نهایتی بی فرهنگی و بد اخلاقی یک شخص را تبارز میدهد . زندگی پیروان تمام ادیان سماوی امروز خالی از این دو ّبعد نمی باشد . در تمام ممالک دنیا اگر پیروان ادیان سماوی نمیتوانند عقاید ، احساسات ، عواطف ، روحانیت و باور های خود را درگیر این پدیده بسازند . پس با دید دیگری کوشش میکنند تا مایه بی احترامی ، توهین ، تحقیر و تمسخر عقاید انسانهای عقیدمند نباشند . و آن دیدگاه دیدگاه فرهنگی در مورد ادیان است که در جامعه شان در عصر حاضر در دو ّبعد لایق احترام است فرهنگی و عقیدتی . احکام الهی در ادیان سماوی را اگر با دید ژرف بنگریم بیشتر ظوابط نی بلکه راه های آسان برای فرار از وحشت ، بربریت و ظلم است و روزنه های روشن به طرف انسان بودن میباشد . هر پیامبری در عصری ظهور کرده اما ما صرف موقف او را احکامی را که از جانب خداوند لایزال نقل قول کرده در نظر گرفته ایم اما موقف جامعه را در نظر نگرفتیم که همان پیامبر در همان عصر به چه دلیلی ظهور کرده ؟ دلیل اش این بوده که مردم بیشتر گرایش به وحشت و بربریت پیدا کرده اند و ظلم و ستم را بر همنوعان شان روا داشته . انسان برای یک ماموریت به زمین فرستاده شده و آن است مقام اشرفیت را اثبات کردن . والا ترین مقام برای انسان مقامات اجتماعی تراشیده شده بدست انسانها نیست بلکه مقام اصلی او یعنی انسانیت است . امروز در تمام ادیان سماوی فرقه های مختلفی ایجاد شده اند که مدعی نجات مردم از وحشت و بربریت اند اما اعمال شان همه وحشت و هراس افگنی است . مسیحیت ، یهودیت ، اسلام ، هندوئیسم و دیگر ادیان گروه های را در خود دارند که اعمال و حرکات این گروه ها ریشه در همان دین نداشته بیشتر ریشه در غرض ها و خواست های خودخواهانه یی انسانی دارد . و یک تعداد مردم در جهان با دیدگاه های تنگ نظرانه و منحصر به خود شان موقعيت های اشتباه را در مقابل پیروان همان ادیان و مقدسات شان اختیار میکنند . که کاملا بدور از حقیقت و عدالت است . مثلیکه امروز مردم بعضی از ممالک اروپایی با موضعگیری های اشتباه در مورد اسلام دست به توهین و تمسخر مقدسات مسلمانان میزنند . اخیرا یک سیاستمدار سویدنی با به آتش کشیدن قران کتاب مقدس مسلمانان باعث برانگیختن احساسات پاک مسلمانان گردید . گرچه برای مسلمانان دارای عقاید راسخ و دیدگاه های تراویده از تفکرات منطقی در اسلام و دیگر ادیان سماوی این یک حرکت نهایت پست و بی معنی است . چون خداوند در یکی از سوره های قران در آیه چنین می فرماید :
((انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون ):(4)،(بدرستی که ما ذکر(قرآن ) را نازل کرده ایم و ما بطور قطع آن را محافظت خواهیم کرد)،این آیه در جواب گفتار غیر مسلمانان در آیات سابق است و مفاد آن اینست که ای رسول خدا تو این قرآن را ازجانب خودت نیاورده ای که مردم علیه تو قیام کنند و بخواهند آنرا به زور خودباطل نمایند. و تو نتوانی آن را حفظ کنی و نیز این قرآن از جانب ملائکه نازل نشده. تا تو در نگهداری آن محتاج به یاری آنها باشی . بلکه ما این قرآن را بصورت تدریجی نازل کرده ایم و خودمان نگهدار آن هستیم و آن را با وصف ذکر بودنش حفظ می کنیم. به گونه ای که هرگز زیادت یانقص و تغییری در آن راه نمی یابد، پس الف و لام بر سر(ذکر) الف و لام عهداست و مراد از ذکر فقط قرآن کریم است نه سایر کتب آسمانی و خداوند با این آیه دلالت بر مصونیت قرآن از تحریف می نماید.))
از دیدگاه های حقوق بشری این عمل یک عمل نهایت بی معنی و نمایانگر نهایت بد اخلاقی و بی فرهنگی یک شخص را نشان میدهد . چون به نظر علما و چهره های سرشناس علوم اجتماعی همچون مهاتما گاندی که گفته بود : به مقدسات کسی توهین مکن تا به مقدسات تو کسی توهین نکند . و یا بر اساس نظریات علمای علوم اجتماعی چیزی را که با باورهای خود تان توان پذیرش آنرا ندارید با دیدگاه فرهنگ مردمان دیگر به آن احترام بگذارید .
داعش ، القاعده و دیگر احزاب تندرو اسلامی نمی تواند معرف اسلام باشند . پس چرا مردم جوامع اروپایی با وجود آنکه مدعی اند که زاده یک جامعه متمدن اند یک گروه را که حتی لایق نمونه قراردادن در مورد دین مبین اسلام نیست به صفت الگو پذیرفته اند و با مسلمانان دست به برخورد های اشتباه و خشونت آمیز زده اند . افغان ها سالها با مردم آلمان دوستی و روابط حسنه داشتند . باوجود این که جامعه افغانی در مقایسه با آلمان خیلی عقب مانده است اما مردم ما هیچ گاهی مردم آلمان را بخاطر هیتلر و نازیسم از خود نه رانده اند . مردم جهان و مسلمانان ایتالیایی ها را بخاطر رهبر فاشيسم موسولینی ، و یا امریکایی ها را بخاطر جنایات شان در ویتنام ، هیروشیما و ناکازاکی از خود نه رانده اند پس چرا مردم جهان با اعمال خشونت آمیز چند تحریک و سازمان تندرو اسلامی به مقدسات مسلمانان توهین میکنند ؟؟؟
جهان دهکده تمام انسان ها است و در آن سلیقه و خواست یکی دو شخصی مطرح نیست و نخواهد بود . این جهان نمونه یی از خلایق خداوند یکتاه است و خداوند یکتاه تمام انسانان متعصب را از بندگی خودش ساقط کرده .
به امید جهان عاری از نفرت و تعصب
بری افغانپور