امیدی برای زندگی می باشد و انسانیت هنوز نفس میکشد
مقدمه
پس از فروپاشی نظام جمهوری و به پا ایستادن دوباره امارت اسلامی در کشور، کارها، پروژهها نیز با دولت جمهوری رخت سفر بست و در جامعه فقر و تنگ دستی حاکم شد که ۹۷٪ مردم کشور زیر خط فقر قرار گرفت.
فقری که در جامعه حکم فرما شد زندگی را برای مردم سختر کرد، فقر سرنوشت مردم را به جای رساند که مردم حاضر شدند فرزندان شان را به فروش برسانند که فرزند دیگرش زنده بماند. اما وجدان های بیدار و پاک انسان های توانمند اجازه نداد تا انسانیت بمیرد تا مردم از فقر و تنگ دستی مجبور به فروش عزیزان شان شوند.
افغانستان ناامید و اشخاص خییر
پس از مرگ جمهوریت جوان و ۲۰ ساله، آمریکا پشتوانه اقتصادی مردم افغانستان که ۷ میلیارد دالر را گروگان گرفت؛ موسسات خارجی از کشور رفتند و کشور تا گلو در فقر فرو رفت، کمک های جهانی در کشور ۸۰ در صد کاهش یافت، چندین میلیون انسان از این سرزمین مهاجر و آواره شدند، در کشمکش های فرار از میدان هوایی فامیل ها اطفال های کوچک شان را گم کردند، وبالاخره انفجار که در میان آنها جوی های میدان هوایی را به گونه سیلاب با خون جاری ساخت.
شرایط که در جامعه افغانستان حکمروا است، فقر به اوج خودش رسیده، خانواده ها فرزندان شان را به فروش گذاشتند، مردی در حالی که فرزند کوچک اش در کنارش بود از گرسنگی خود را در برابر چشمان مردم آتش زد، دختران زیر سن از فقر و ناچاری برای زنده ماندن دیگر اعضای خانواده به نکاح مردان کهنسال درآمدند.
فردی در برف و سردی زمستان از شدت گرسنگی با پای برهنه راه میرفت و کفش هایش را به فروش گذاشته بود، طفل های کوچک برای لقمهای نان صبح تا شب پشت شیشه های موتر، جاده و پیاده رو ها عذر و زاری میکنند. مادر مو سفید بود با چهار دخترش از شدت فقر در خانهای تنگ و نمناک زندگی میکرد و هر دقیقه خطر فرو ریختن سقف آنخانه آنها را تهدید میکرد اما آنها که دیگر سر پناه نداشتند از روی ناچار برای صاحب خانه غذر و زاری میکردند.
خانواده هایی بودند که زمستان را که سردی آن بی سابقه بود در زیر خیمه ها و خانه های نمناک سپری کردند که حتی اندک ترین امکاناتی برای گرم کردن خانه نداشتند.
شرایط و وضعیت کنونی جامعه را وقتی که میدیدم فکر میکردم انسانیت مُرده، دیگر چیزی به نام انسانیت وجود ندارد، چطور میشود راحت و در برابر بخاری …خوابید و همسایه ای که حتی کفشی برای پوشیدن ندارد راحت باشیم و هزاران چیز دیگر.
اما شخصیت های توانمند و خییر را دیدم که به نحوهای مختلف دست نیازمندان و بینوایان را میگیرد و به نحوهای مختلف کمک میکنند. احساس این شخصیت ها نشان دهنده این است که انسانیت هنوز نفس میکشد و زنده است.
کمک ها
موسسه انکشافی و خیریه متحد، موسسه خیریه قمر، جوانان رضا کار، موسسه خیریه فاطمه الزهرا، خانه توانمند سازی مردم افغانستان و… این موسسه ها نمونهای است که به شما یاد آورم شدم.
موسسه انکشافی و خیریه متحد
این موسسه توسط اشخاص خییر از داخل و بیرون از کشور حمایت میشود و در راس این موسسه آقای محمد قسیم نصیری می باشد، این موسسه که ماهانه بیش از ۱۰۰ خانواده نیازمند، افراد فقیر جامعه، معلولین و معیوبین، خانم های بیوه و اطفال خیابانی را تحت پوشش قرار میهد که ماهانه از بسته های کمکی مواد غذایی از جمله، آرد، برنج، روغن، لوبیا، مکرانی، شکر و دیگر مواد مورد نیاز نیازمندان را تهیه و توزیع مینماید.
این موسسه گذشته از این در بخش های آموزش کودکان که از آموزش بازماندن و یا توان رفتن به مکتب و آموزشگاه ها را ندارند نیز کار و فعالیت دارد، همچنان چندین کارگاه خیاطی در مناطق مختلف شهرکابل ایجاد کرده که برای نیازمندان جامعه به گونهای کاملا رایگان تدریس و زمینه کار را فراهم میکند.
موسسه خیریه قمر
ویدیو های که از طرف این موسسه به نشر میرسد نشان میدهد که این موسسه نیز به کمک اشخاص خییر کشور فعالیت های انسان دوستانه را انجام میدهد، رهبری این موسسه به دست احمد شهرام وفایی، یک تن از استادان دانشگاه کشور است.
همیشه ویدیو های شان را دنبال میکنم و کارکرد این موسسه قابل ستایش است. یکی از مادران این سرزمین که در همین مرز و بوم با چهار دختراش زندگی میکند با وضعیت خیلی بدی زندگی دست و پنجه نرم میکند که یکی از دخترانش میگوید که هنگام که به مکتب میرفت به نسبت لباس کهنهاش کسی با آن نمی نشست و همگی از او فرار میکرد و در خانهای تاریک و نمناک زندگی میکردند که اصلا در آنجا روی خورشید را نمی دیدند.
با آنکه در آنجا با وضعیت بدی زندگی میکردند اما برای اینکه سرپرست و سرپناه نداشتند آنجا را با همه زشتی اش قبول کرده بودند که ناگهان صاحب خانه به آنها میگوید که اگر تا سه روز دیگر از اینجا بیرون نشوید شما را با وسایل اندکی که دارید بیرون می اندازم؛ در همان روز که قرار بود آنها را بیرون بیندازد از طرف موسسه خیریه قمر به گونهای متعحب شدند که همگی از خوشحالی به گریه افتادند.
این موسسه به کمک اشخاص خییر یک خانه با قباله اش تحفه دادند که همه از خوشحالی به گریه افتاده بودند.
جوانان رضاکار
تیم از جوانان رضا کار در شرایط که کشور زیر خط فقر قرار گرفته بود کمر همت بست و با شعار های مختلف اما واحد حرکت کردند که تا کنون توانسته است به بیش از ۱۰۰۰ خانواده را مواد سوختی، و برای بیش از ۱۰۰ کودک خیابانی زمینه آموزش و همچنان توزیع البسه و در ایام ماه مبارک رمضان روزانه ۵۰ خانواده نیازمند را افطاری میدهد.
موسسه خیریه فاطمه الزهرا و خانه توانمند سازی مردم افغانستان
این دو موسسه نیز در شرایط که فقر در جامعه حکم فرما است در هر هفته یک الی دو بار توزیع داشت که آنهم در هر بار از ۱۰۰ خانواده کم نبود که میشود گفت که این موسسه در هر هفته دست ۲۰۰ خانواده نیازمند را میگرفت که خودم نیز مدت شش ماه با این موسسه همکار بودم و در حد توان همکاری کردم خداوند انشاءالله قبول کند.
این موسسه در کنار توزیع مواد غذایی برای نیازمندان در بخش های ایجاد کارگاه های قالین و مواد مورد نیاز قالین برای نیازمندان تا دیگر نیازمندان دست اش طرف کسی دراز نشود و توزیع دستگاه پشم ریشی، خیاطی و … کار و فعالیت کرده است.
نتیجه گیری
همه این ها را میتوان وجدان بیدار خییرین گفت که شرایط سخت مردم را درک کردند و نظر به توان و سخاوتمندی شان دست نیازمندان را گرفته است. این وجدان های بیدار هستند که احساس مسوولیت کردند و نگذاشتند که کودکان از گرسنگی به فروش برسند، نگذاشتند که مردی برای زنده نگهداشتن خانواده اش گرده خود را بفروشند و نگذاشتند که دیگر کسی از گرسنگی خود را آتش بزنند.
محمدعیسی بیان
خبرگزاری حاما