نقش و جایگاه جاده ابریشم در اقتصاد افغانستان و منطقه
مركزيت افغانستان در منطقه سبب شده که كشور نقش محوری مانند یک هسته یی جغرافیایی داشته باشد در يك زماني اين منطقه كه فعلاً بنام افغانستان مسمي است، منحيث نقطهی ارتباطي در هستهی اقتصاد جهاني قرار داشت كه مثال عمدهی آن راه ابريشم ميباشد كه به حيث راه اصلي روابط تجارتي ميان شرق و غرب از آن استفاده به عمل ميآمد.
جاده ابریشم از گذشته تابحال از دیدگاه تجارت برای کشور چین که بیش از دو هزار سال پیش مورد استفاده بود، کماکان در جهان بسیار شهرت دارد. جاده ابریشم به عنوان پلی بین چین و کشورهاي اروپا، آسیا و آفریقا براي تبادلات مادي و تمدنی شرقی و غربی رول موثر ادا نموده است.
این جاده راه تجارت زمینی چین با آسیاي جنوبی، غربی و اروپا و آفریقا از راه آسیاي مرکزي در روزگار قدیم بود. در سالهاي پسین، نظریات درباره جاده ابریشم روی دگر گرفت و اندیشمندان غربی و شرقی طرحهایی را براي راهاندازي مجدد و گسترش آن
در چند سال گذشته مظرح کرده اند که ارایه شده دو طرح، یکی توسط ایالات متحده آمریکا و دیگری توسط دولت چین برای راه اندازی دوباره جاده ابریشم ارایه شده است. طرح ایالات متحده امریکا برای بار نخست در سال 2011 و طرح چین برای اولین بار توسط در سال 2013 بیان گردید.
طرح ارایه شده توسط آمریکا بر اساس مطالعات گسترده “فردریک استار”، ایده پرداز اصلی طرح جاده ابریشم جدید مطرح شده است. طرح آمریکایی جاده ابریشم جدید، زیرساختهاي روسیه (جادهها، خطوط آهن و خطوط انتقال انرژي) را به کشورهاي آسیاي مرکزي و پس از آن به افغانستان، پاکستان و هند متصل مینماید. این طرح سعی دارد با بیرون نگاه داشتن ایران و نادیده گرفتن اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن به نوعی از ایفاي نقش ایران در منطقه بکاهد و راههاي جدیدي را براي دسترسی به شرق پایه گذاري نماید.
این در حالی است که طرح جاده ابریشم جدید چین با دو گونه خشکی -دریایی بر آن است تا شرق آسیا را به آسیاي مرکزي، آسیاي مرکزي را به غرب آسیا و غرب آسیا را به مدیترانه و شرق اروپا متصل سازد، همچنین طرح جاده ابریشم دریایی، بر آن است تا دریاي جنوبی چین را به دریاي مدیترانه متصل نماید.
باید توجه داشت که «کمربند اقتصادی جاده ابریشم جدید صرفا یک جاده نیست، طرحی اقتصادی، سیاسی، امنیتی و ژئوپولیتیکی با فرآیندی باز و چندقطبی است که تقریبا تمامی کشورهای موجود در مسیر را در بر میگیرد. قرار است تحقق این طرح عاملی برای رشد و شکوفایی کشورهای فعال در پروژه شود».
هیلاری کلنتون وزیر خارجه پیشین امریکا اهمیت جاده ابریشم را چنین بیان کرده است: «پروژههاي جاده ابریشم جدید ابزاري در طرح ایجاد همکاري منطقهاي، ایجاد انعطاف سیاسی، بهبود رشد اقتصادي، پیشنهاد تنوع سازي تجارت و سرمایهگذاري در حملونقل، بخشهاي معدن و انرژي هستند. همه اینها یک فرصت تاریخی بیسابقهي را براي جمهوريهاي آسیاي مرکزي ارایه میدهد تا به بازیگران مهمی در اقتصاد جهانی تبدیل شوند. به تبع آن، پروژههاي دوجانبه و چندجانبه بسیاري در مقیاسهاي بزرگ و کوچک وجود دارند که هدفشان بازسازي و احیاي تجارت و سیستم مبادله مشابه جاده ابریشم قدیم است».
یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی افغانستان کاهش مناقشات میان دولتی از طریق ایجاد وابستگی های اقتصادی منطقهیی برای توسعه دوامداری مشترک است… با وصل کردن دهیلز درخشان شرق-غرب توسط جاده ابریشم به دهلیز پرتکاپوی سنتی شمال-جنوب، تمام حوزه میتواند از پتانسیل کامل جاده ابریشم از طریق دگردیسی افغانستان به یک کانون تجارت و ترانسپورت منطقهای بهره مند شوند.
افغانستان در قلب جاده ابریشم جدید یک بار دیگر میتواند جایگاه پر افتخار تاریخی خود را در عرصه بازرگانی و فرهنگ بدست آورد و به عامل ارتباط دهند در قلب این جاده بدل شود. به همان گونه که این پروژههای ترانسپورتی برای افغانستان مهم است برای حوزهی آسیای مرکزی و جهان نیز مهماند. زیرساختهای ترانسپورتی و منابع انرژی ستون اصلی و عامل حیاتی برای هر گونه اقتصاداند. برای آسیای مرکزی، ترانزیت از طریق افغانستان شاهرگ حیاتی است که اقتصادهای محصور به خشکه را مارکت مهم جهانی وصل می کند.
با استفاده از راه ابریشم افغانستان میتواند به کشورهای شرق دور و اروپایی صادرات داشته باشد. ما شاهد میزان کاهش درآمد در واردات خود نیز خواهیم بود. با استفاده از پروژههای مربوط به راه ابریشم سرمایهگذاران چین و افغانستان میتوانند در هر دو کشور سرمیهگذاری کنند. همچنان کریدور “واخان” یکی از دروازههای مهم راه ابریشم بوده که قبلا صادرات و واردات افغانستان از آن راه ترانزیتی به کشورهای خارجی صورت میگرفت. احیای این کریدور فیصدی قابل ملاحظه در مصارف واردات کشور کاهش میآورد و حتی احیای مجدد این کریدور میتواند مواد خام معدن مس عینک را با استفاده از همین راه به چین انتقال دهد. پس اهمیت اقتصادی این راه نه تنها به افغانستان بلکه به کشور چین نیز سودآور است.
با اجرایی شدن پروژه جدید ابریشمافغانستان میتواند یک بار دیگر جایگاه تاریخی خود را در عرصه اقتصاد و فرهنگ باز یابد و به یکی از کانونهای مهم ترانزیت و تجارت در منطقه بدل شود. ، تاسیس این جاده باعث گسترش هرچه بیشتر روابط بازگانی و حمل و نقل میان کشورهای آسیای مرکزی و جنوب آسیا از یک سو، و تقویت روابط بارزگانی شرق دور با غرب آسیا و نهایتا اروپا خواهد شد. افغانستان با قرار گرفتن در قلب این مسیر، شریانهای اقتصادی منطقه را فعال خواهد ساخت و از این طریق میتواند منافع کشورهای منطقه را با منافع افغانستان گره زند و این کشورها را برای همکاری و همگرایی منطقهای آماده سازد. البته روشن است که در نبود امنیت در افغانستان پروژه جدید ابریشم هیچگاه به اکمال نخواهد رسد و بنابراین، یکی از پیش نیازهای اساسی جاده جدید ابریشم وجود امنیت در افغانستان است. باتوجه به اهمیتی که این پروژه برای کشورهای منطقه و جهان بویژه چین و آمریکا دارد انتظار می رود این کشورها برای تامین امنیت در افغانستان همکاری کنند.
جغرافیایی افغانستان و همگرایی منطقهای
همکاری و همگرایی، در تاریخ زندگی اجتماعی، اساس شکلگیری جوامع مختلف بشری بوده است که میتوان رد پای آن را در نوشتههای ارسطو، افلاطون، اگوستین قدیس، ابنخلدون و هگل مشاهده کرد. همگرایی، وضعیتی است که در آن، گروهها، سازمانها، نهادها یا کشورها، برای حفظ منافع جمعی، به همکاری گسترده با یکدیگر بپردازند و به سوی نوعی وحدت گام بردارند. نمونههای موفقی از همگرایی در دنیای معاصر، از جمله روند همگرایی در اروپا و نهایتا شکلگیری اتحادیه اروپا و همگرایی بین کشورهای آسیای جنوب شرقی (آ س آن) موجب شد که صاحبنظران و سیاستمداران، با نگاه به این تجربههای نسبتا موفق، همگرایی را تجربهی مطلوب در راه کسب منافع بیشتر و همکاری مناسبتر، همراه با تضمین امنیت نسبی در روابط بین کشورها، بهویژه در شکل منطقهگرایی به شمار آورند. بر همین اساس، قرن بیست و یکم را قرن همگرایی مجدد منطقهای توسط دولتها با توجه به مزیتها و تجربههای حاصل از این همگراییها در جهان میدانند
در طول تاریخ موقعیت جغرافیایی افغانستان فرصتها و چالشهای متعددی را نصیب مردم این کشور ساخته است. از یکسو، این کشور به مثابه مسیر راه باستانی ابریشم برای قرنهای متمادی، اروپا و آسیا را به هم متصل ساخته است و به مثابه پلی برای انتقال اموال تجارتی و اندیشهها به قارههای مختلف موثر واقع شده است. (رحیمی،1393: 516) از سوی دیگر، موقعيت مهم استراتيژيك افغانستان طي ادوار تاريخي به حيث يك بستر گرم رقابت قدرتهاي منطقهاي و غير منطقهاي مبدل گرديده است كه در زمينه تا اندازهي موقعيت جغرافيايي آن و تا حدودي هم غناي آن از لحاظ منابع طبيعي و قسماً كاستي در ديپلوماسي فعال منطقهاي در افغانستان، انگيزه اين رقابت ها بوده است. با وصف آنكه سطح تحركات رقابت هاي فوق تغيير نموده است، ولي هنوز هم منحيث يك منبع اساسي بي ثباتي در كشور تلقي ميگردد. سقوط اتحاد جماهير شوروي و ظهور قدرتهاي جديد اقتصادي در مناطق همجوار ( چين و جاپان در شرق دور، هندوستان در آسياي جنوبي، روسيه فدراتيف و تا حدودي هم قزاقستان در آسياي مركزي، تركيه، ايران و امارات متحده عرب در شرق ميانه) چالشها و فرصتهاي جديدي را در برابر همكاري هاي منطقوي به ميان آوردهاند. جنگ بينالمللي بر ضد تروريزم و حضور نيروهاي بينالمللي در افغانستان يك بعد جديدي را براي هماهنگي منافع منطقه افزوده است
افغانستان به عنوان پل انرژی – وصلکنندهی کشورهای غنی انرژی به کشورهای نیازمند انرژی – میتواند نقش موثری برای جلب همکاری کشورهای منطقه جهت همگرایی منطقهای و تأمین امنیت در افغانستان بازی کند.
نویسنده: مهریه فیضی
خبرگزاری حاما