خبر دقیق، متوازن و بی‌طرف را از خبرگزاری حاما دنبال کنید

نقش قانون در اجتماع و ضرورت جامعه بشری

نقش قانون در اجتماع و ضرورت جامعه بشری

قانون موجب استحکام روابط اجتماعی و ایجاد اعتماد متقابل، به عنوان سنگ بنای اولیه پرورش استعدادهای بشری می شود. بدون قانون نه اجتماعی حاصل می شود و نه پیشرفتی پدید می آید. بدیهی است که در حیات اجتماعی بر اثر تزاحم و اصطکاک منافع، مشکلات و درگیریهایی به وجود می آید. بشر برای مرتفع کردن و جلوگیری از بروز مجدد این مشکلات و تعیین اختیارات و حقوق تک تک افراد جامعه، قوانینی را وضع کرد.
مسأله اين است كه انسان يك زندگى گروهى و دسته جمعى دارد، و تمام پيشرفت ها و ترقى هايش مديون همين زندگى اجتماعى است؛ همين زندگى دسته جمعى سبب مى شود كه افكار متفكّران و علوم دانشمندان و ابتكارها و خلاقيت ها در سراسر جامعه بشرى دست به دست هم دهند و از نسلى به نسل ديگر منتقل شوند و هر روز شاهد و ناظر پيشرفت ها و ترقيات مهمى در علوم و دانش هاى انسانى و در زمينه تمدن بشرى باشيم.انگيزه استقبال از اين زندگى دسته جمعى هر چه باشد موضع بحث جداگانه اى است؛ ولى به يقين اگر زندگى انسان ها مانند بسيارى از جانداران ديگر بطور پراكنده بود انسانِ امروز با انسان هاى قبل از تاريخ، فرقى نداشت. نه علم و تمدن و اختراع و اكتشافى وجود داشت و نه صنايع، نه هنرها و ادبيات و نه هيچ پيشرفت ديگرى پديد نمى آمد.ولى اين زندگى اجتماعى، مشكلات و عوارضى هم دارد كه اگر بطور صحيحى از آن پيشگيرى نشود، نه تنها چرخ هاى تكامل و ترقى از كار باز مى ايستد؛ بلكه ممكن است فجايعى به بار آورد كه نسل انسان را به نابودى بكشاند.اين ضايعات عمدتاً عبارت است از: درگيرى هايى كه از اصطكاك منافع و تزاحم حقوق و برترى جويى ها، انحصارطلبى ها، خودكامگى و خود خواهى ها به وجود مى آيد و عامل درگيرى و نزاع ها و كشمكش هاى دو يا چند نفرى، و گاه سرچشمه جنگ هاى منطقه اى و جهانى گردد.به همين دليل جوامع انسانى از همان آغاز كار، متوجه شدند كه اگر مقرراتى براى تعيين حدود اختيارات و حقوق افراد و راه حل مناقشات ومشاجرات و درگيرى ها نباشد، زندگى اجتماعى بشر نتيجه معكوس خواهد داشت و فاجعه آفرين مى شود.اصولا اجتماع به معناى واقعى زمانى شكل مى گيرد كه همكارى و همگامى و همفكرى در ميان افراد جامعه وجود داشته باشد، و چنين چيزى جز در پرتو وضع قوانين و مقررات، امكان پذير نيست.اصولا همكارى بدون تعهد مفهومى ندارد، و تعهد خود سرچمشه پيدايش قانون است.علاوه بر اينها اشتباه است اگر ما وظيفه قانون را منحصر به جلوگيرى از تجاوزها و پايان دادن به كشمكش ها بدانيم؛ هر چند وضع بسيارى از قوانين به همين منظور بوده است.بلكه قانون قبل از اين كار وظيفه استحكام روابط اجتماعى و ايجاد اعتماد متقابل در برابر تعهدات و تأمين آزادى لازم براى پرورش استعدادها، و متمركز ساختن نيروها و بسيج امكانات در يك سوى معين به منظور تكامل هر چه بيشتر را دارد.در واقع قانون مانند خون در عروق جامعه بشريت است، و لذا با صراحت بايد گفت: اگر قانونى وجود نداشت، اجتماعى هم نبود، پيشرفتى هم حاصل نمى شد.(1)

ضرورت نظم و قانون در جامعه
گفته شد که پس از حق حیات ، انسان دارای حق آزادی است که بر اساس آن ، نسبت به غیر خدا آزاد است و این ، ارمغان اسلام در چهارده قرن پیش و پیام همه انبیاء الهی است . در عین حال ، هیچ عاقلی نمی تواند بپذیرد که جامعه انسانی ، بدون نظم و قانون باشد ؛ وجود قانون ، ضرورت دارد ؛ اگرچه سبب محدود گشتن انسان و کم شدن آزادی او گردد .
استاد علامه طباطبائی ضرورت نظم و قانون در جامعه را بر اساس طبع استخدامگر انسان تبیین نموده است(. توضیح مطلب ایشان آن است که اگر چه انسان بر اساس فطرتش موحد است و عبودیت ذات اقدس اله را می پذیرد ، ولی طبیعتا مستخدم دیگری است . انسان ، به دلیل جهت « طین » ی خود : « انی خالق بشرا من طین » (67)، دارای صبغه طبیعی است و از جهت روح الهی اش : « ونفخت فیه من روحی » (68)، دارای صبغه فطری است ؛ بر اساس فطرتش ، موجودی عالم و عارف و اهل قسط و عدل است که ندای «ألست بربکم»(69) را با « بلی » (70)پاسخ داد ؛ ولی بر اساس طبیعتش ، استخدامگر و بهره جوست و چون ارتباطش با عالم طبیعت ، محسوس و نزدیک است و انسش با عالم فطرت تقریبا دور است ، اگر او را بر اساس طبیعتش رها کنند ، بر مبنای استخدام دیگران حرکت می کند و هیچ گاه « حد یقف » و نهایتی ندارد ؛ از آنجا که نیازهای فراوان دارد و به تنهایی قادر نیست خواسته های خود را تامین کند ، از هر چیز و از هر شخصی بهره می جوید و آنها را به خدمت خود درمی آورد ؛ در نظام طبیعت ، دستش به هر آب و خاکی که برسد ، بهره می گیرد مگر آب و خاکی که در دسترس او نباشد ؛ از هر معدنی بهره می گیرد ؛ از هر جانور پرنده ، و از هر حیوان چرنده ای ، و از هر ماهی دریایی سود می جوید و از هر کره آسمانی که مقدورش باشد ، استفاده بی حد و حصر می کند . انسان به مقتضای طبعش چنین موجودی است .

همه مذمت های قرآن کریم از انسان ، ناظر به همین طبع سرکش و آثارزیانبار مشهود اوست . چنین انسانی ، اگر بتواند بر دیگران چیره گردد ، تفرعن می کند و ادعای « انا ربکم الاعلی » (71)سرمی دهد . بدیهی است که جامعه ای متشکل از انسان هایی این چنین ، اگر دارای نظم و قانونی درست نباشد ، تزاحم و درگیری و هرج و مرج و فساد ، آن را نابود خواهد ساخت .
انسان ، آن وقت زندگی ممتاز از حیات گیاهی و حیوانی دارد ، که با دیگر انسان ها ارتباط و هماهنگی داشته باشد ؛ چه این توافق و ارائه خدمات متقابل ، مقتضای طبع اولی او باشد و همین را تفسیر « مدنی بالطبع » بودن او بدانیم و چه آنکه پذیرش خدمات متقابل و انقیاد در برابر قانون را محصول طبع اولی او ندانیم ، بلکه طبع اولی دیگران را به خدمت گرفتن و از آنان بهره کشی رایگان کردن بدانیم و خضوع او در برابر قانون را ، بر اساس اضطرار و طبق ضرورت ثانوی تفسیر کنیم .

نویسنده: مهریه فیضی

خبرگزاری حاما

Input your search keywords and press Enter.